باز آمدی
نوشته شده توسط : صادق

باز آمدی در این شب سیه پوش

ماه آمد و شبم را سیه کرد

آری ماه،

همان ماهی که تو را گرفت و مرا آزاد کرد

ای کاش هیچ وقت شب نمی شد

گر می شد ، کاش ماه پیدا نمی شد

می خواهم فراموشش کنم

اما،

در این شب تنهایی آمد به خواب من

گفت : عاشق نمی مانی؟؟؟

ماه را صدا زدم

گفتم بیا بگیر

دست مرا بسوی

آسمان ببر

گفتا : همین است رسم عاشقی

از عشق دوری است

بر عاشقان غمی

من را ار آسمان

تنها یک چیز بوده است

تا تو بیایی و

جان بر تو من دهم.





:: موضوعات مرتبط: دل نوشته هام , ,
:: بازدید از این مطلب : 323
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 دی 1388 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: