خاطرهاي عجيب اما واقعي
از حسين رضا زاده
رضا رشيد پور مجري توانمند صدا و سيماي کشورمان در ادامه يکي از يادداشتهاي خود با عنوان "عجيب اما واقعي" که در وبلاگشخصياش (فقط چند خط) منتشر کرده است به نقل خاطرهاي خواندني از حسين رضا زاده از زبان هادي ساعي پرداخته که خواندن آنخالي از لطف نيست.
بر اساس اين گزارش رشيد پور در اين مطلب چنين نقل کرده است:
حسين رضازاده از المپيک بر گشته بود. هر کسي ميخواست خودي نشان بدهد و از او تقدير کند. کارخانهها و شرکتها از هم سبقت ميگرفتند. سايپا تصميم گرفته بود يک ماکسيما به رضا زاده بدهد. مراسمي برگزار کردند. من هم دعوت بودم. گروه موزيک ارتشسرود ملي زد و قرآن تلاوت شد و مدير عامل وقت سايپا (مهندس قلعه باني) روي صحنه رفت و کلي از سجاياي اخلاقي جهان پهلوان حسين رضا زاده تعريف کرد. مجري برنامه از حاضران خواست که چند دقيقه به محوطه باز تالار بروند تا کليد خودرو در حضور عکاسان و خبرنگاران به رضازاده هديه شود. حالا جمعيتي نزديک به هزار نفر کنار ماکسيما ايستادهايم تا قلعه باني کليد را به رضازاده بدهد. فلاش مکرر دوربينها اين صحنه را ثبت ميکنند.
حسين کليد را گرفت و سوار ماشين شد. چند دور مقابل دوربينها چرخيد و از درب محوطه بيرون رفت. گفتند لابد رفت تا ماشين را امتحان کند و الان بر ميگردد. هزار مهمان و خبرنگار و مديران سايپا نزديک به يک ساعت چشمشان به در خشک شد ولي جهان پهلوان بر نگشت!
کمي نگران شدم و به موبايلش زنگ زدم. بلافاصله گوشي را بر داشت. پرسيدم که حسين کجا رفتي آخه؟ اينها همه منتظرند. با خونسردي کامل گفت: "من الان تو راه اردبيلم ... ازشون تشکر کن .... بگو ماشين خوبيه ..... دستشون درد نکنه" هم به شدت تعجبکرده بودم و هم از ته دلم ميخنديدم!
:: موضوعات مرتبط:
خنده دار ,
متفرقه ,
مطالب از طرف دوستان ,
,
:: بازدید از این مطلب : 590
|
امتیاز مطلب : 90
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23